خلاصه داستان: لئون، فروشنده میانسال خانه به خانه، برای ترمیم رابطه آشفته آنها، پسر نوجوانش را به یک سفر کمپینگ به اعماق روستایی آپالاشیا می برد. آنها کمی از اسرار شوم منطقه کوهستانی می دانند. یک فرقه محلی یک شیطان شیطانی را که از نفرت و درد به وجود آمده بود، احضار کرده است که برای آنها به عنوان جلاد شناخته می شود، و اکنون اجساد شروع به انباشته شدن کرده اند. لئون صبح از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که پسرش گم شده است. برای یافتن او، لئون باید با فرقه قاتل و هیولای تشنه به خون یعنی جلاد روبرو شود.