خلاصه داستان: هنگامی که بیکینی باتم ناگهان از اقیانوس بیرون می آید، سندی چیکس و باب اسفنجی به ایالت زادگاه سندی در تگزاس می روند، جایی که با خانواده سندی آشنا می شوند و باید بیکینی باتم را از دست یک مدیر عامل شرور نجات دهند.
خلاصه داستان: وقتی در روز عید کریسمس دیمین وین در عمارت وین تنها می ماند، خودش را تبدیل به بتمن کوچک می کند تا از خانه اش و شهر گاتهام دربرابر تبهکاران ایام تعطیلات محافظت کند.
خلاصه داستان: مایک در یک رستوران شبانه روزی نگهبان شیفت شب است . او متوجه می شود عروسک های بزرگ آنجا ربات نیستند بلکه زنده اند. آیا مایک خواهد توانست پنج شب در این رستوران ترسناک دوام بیاورد یا اینکه نقشه ای شرورانه تر در کار است؟
خلاصه داستان: عقاب کوچک به نام منقار طلایی که در میان مرغ ها بزرگ شده و توسط مادر خوانده و خواهرش راچت پناه گرفته است، فکر می کند که نمی تواند پرواز کند، یا حداقل به او گفته شده است. منقار طلایی و خواهرش که مشتاق شناخته شدن و یادگیری نحوه پرواز هستند، وارد ماجراجویی در شهر پرندگان می شوند تا معمای تولد او را حل کنند.
خلاصه داستان: سه مومیایی است که به لندن امروزی آمده و در جستجوی حلقهای قدیمی متعلق به خانواده سلطنتی که توسط باستانشناس جاهطلب "لرد کارنابی" دزدیده شده، سفری هیجانانگیز را آغاز میکنند و ...
خلاصه داستان: یک ارباب پست موجودات افسانه ای را به باتلاق غول پیکر بداخلاق تبعید می کند، که باید به جستجو برود و شاهزاده خانمی را برای ارباب نجات دهد تا سرزمینش را پس بگیرد.
خلاصه داستان: برای شگفت انگیز بودن نیازی نیست ابرقهرمان باشید! هدویگ حواس پرت لباس ابرقهرمانی پدرش را کوچک کرده و حالا او دیگر نمی تواند شیر ابرقهرمان باشد. وقتی پدرش آدرین را به عنوان قهرمان بعدی انتخاب می کند، هدویگ دیگر نمی تواند ساکت بنشیند.